خدا بودن مسیح و تثلیث معبود!
خدا بودن مسیح و تثلیث معبود!
لقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ المَسِیحُ ابْنُ مَریَمَ ... (مائده17 و 72) لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ ...(مائده :74)
آنها که گفتند خداوند همان مسیح بن مریم است بطور مسلم کافر شدند/ آنها که گفتند خداوند یکى از سه خدا است، بطور مسلم کافر شدند با اینکه معبودى جز معبود یگانه نیست.. ..
المیزان علامه طباطبایی؛ ذیل آیه72؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی
خدایان سه گانه[1]: 1- پدر 2- پسر 3- روح؛ یعنى کلمه اللَّه بر هر یک از این سه چیز منطبق است، چون در ابواب مختلف انجیلها زیاد به چشم می خورد اینکه: اب، اله است، ابن، اله است و روح، اله است....
عجیب اینجا است که بسیارى از مبلغین مسیحى به این حقیقت اعتراف کرده و در باره این عقیده که جزو اولیات دین مسیح است مىگویند: این مطلب از مسائل لا ینحلى است که از مذاهب پیشینیان به یادگار مانده، و گرنه بحسب موازین علمى درست در نمی آید.
ما با کمال تعجب از آنها می پرسیم با این اعتراف پس چرا دست از آن بر نمی دارید؟...
چگونگى اعتقاد به تثلیث در میان عوام نصاری
باید دانست که چون قول به تثلیث که جمله:" إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ" متضمن آنست مطلبى نیست که عامه مردم بتوانند صحت و بطلان آن را درک کنند، از این رو اغلب آن را بطور تعبد و طوطی وار بعنوان یک عقیده مسلم مذهبى تلقى کردهاند، نه اینکه معنایش را فهمیده و یا در پى تحقیق آن بر آمده باشند، اگر هم در صدد بر می آمدند، چیزى نمی فهمیدند، زیرا عقل سلیم هم آن وسع و طاقت را ندارد که بتواند بطور صحیح آن را تعقل کند، و اگر هم تعقل کند امر باطلى را تعقل کرده، نظیر تعقل فرضهاى محال، مثل فرض اینکه یک چیز هم انسان باشد و هم غیر انسان، و یا عددى نه واحد باشد و نه بیشتر از واحد، نه تک باشد و نه جفت و عقل اینگونه فرضها را که مُحال عقلیند می تواند تصور کند، تثلیث نصارا هم اگر عقل تصور کند از این باب است، یعنى امر محالى را تصور کرده است.
خواهید گفت اگر چنین است پس میلیونها مسیحى چگونه آن را پذیرفته اند؟
جواب اینست که تثلیث در ذهن عامه مردم جنبه تعارف و تشریف را دارد، یعنى اگر از یک نفر مسیحى عامى بپرسید معناى پدرى خدا و فرزندى مسیح چیست؟ می گوید معنایش اینست که مسیح از عظمت و بزرگى به پایه ایست که اگر ممکن بود براى خداوند پسرى قائل شد باید گفت او مسیح است، چون در بشر کسى که مسیح را در عظمت به او تشبیه کنیم نیست، از این رو مىگوییم مسیح پسر خدا و خداوند پدر اوست، در حقیقت عامه مسیحىها معناى واقعى تثلیث را در نظر ندارند، و آن را جویده و بصورت چیز دیگرى در آورده اند، و بظاهر نسبت تثلیث به خود می دهند، و لیکن علماى آنها معناى واقعى تثلیث را قائلند، آرى همه این اختلافات و خونریزیها از دانشمندانشان می باشد، از کسانى است که خداى سبحان در جنایتکارى و ظلم و ستم شان می فرماید:" أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ" تا آنجا که می فرماید:" وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ".
● بنا بر این نمی توان در خصوص این مساله نسبت به عموم ملت مسیح حکم یک جا و کلى کرد، براى اینکه بین مردم عامى آنها و علمایشان فرق است، همه شان داراى کفر حقیقى که برگشتن آن به استضعاف نباشد نیستند، و کفرى که عبارت باشد از انکار توحید و تکذیب آیات خدا، مخصوص است به علماى آنها، و ما بقى مستضعف و عوامند....
1. اقانیم سه گانه هم اشاره به همین مطلب است. أُقنوم: ذات، اصل.