عبد دنیا بودن مردم و لقلقه زبان بود دین!
امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا
تحف العقول، النص: ص245(ابن شعبه حرّانی:قرن4)
وَ قَالَ علیه السلام فِی مَسِیرِهِ إِلَى کَربَلَاءَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یَبقَ مِنهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالمَرعَى الوَبِیلِ أَ لَا تَرَونَ أَنَّ الحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى المَوتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.
امام حسین علیه السلام در مسیر کربلاء: این دنیا تغییر کرده و خصمانه رفتار می کند(ناشناس شده) و معروف آن پشت کرده و از آن جز ته مانده ای مانند ته مانده ظرف غذا وگذرانی پست و حقیر مانند چراگاهی ناسالم باقی نمانده است.
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست برداشته نمی شود. مومن باید- به حق- به دیدار خدا رغبت داشته باشد. مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز خستگی و ملال نمی بینم. مردم برده دنیایند و دین لقلقه زبانشان است؛ تا وقتی زندگی به کامشان است دور دین را می گیرند و همین که با بلا و سختی امتحان شوند، دین داران کم می شوند!
پی نوشت:
لَعق: لیسیدن / مِلعقة: قاشق / دَرّ یدِرُّ: جاری شدن؛ فراوان بودن / مَحص و تمحیص: پالایش کردن، سرند کردن/ حاط یَحوط: حلقه زدن، احاطه کردن، توجه کردن به/ وبیل: بد، ناسالم، فاجعه بار/ بَرَم: ملال و خستگی.