تمثیلی برای عقل و وحی
عقل چراغ است و وحی صراط مستقیم
هرگز انسان با چراغ به مقصد نمیرسد. چراغ باید راه را ببیند، بگوید این راه است. انسان راه را طی کند به مقصد برسد. هرگز انسان با عقل به بهشت نمیرود.
عقل یک نورافکن قوی است؛ که وحی را میشناسد، میگوید این وحی، بگیر و اطاعت کن. وحی میشود صراط مستقیم و عقل میشود نورافکن قوی، این نورافکن آن صراط را میشناسد و به دیگران میشناساند، میگوید این راه و این را طی کنید که اگر وحی نباشد و صراط نباشد عقل به مقصد هرگز نمیرساند.
یک کسی که یک نورافکن قوی در پای کوه در دست دارد، چون از دامنه ی کوه و سینه ی کوه تا قلهٴ کوه راهی نیست، هرگز کسی که نورافکن قوی در دست دارد به بالای کوه نمیرسد، چون «راه» نیست.
این نورافکن فقط سنگلاخ ها را نشان میدهد؛ آن کلوخ ها را نشان میدهد؛ آن تپهها و درّهها را نشان میدهد. این جا که راه نیست. با چراغ کسی به مقصد نمیرسد. چراغ راه را نشان میدهد. باید یک راهی باشد که چراغ راه را تشخیص بدهد و کسی که چراغ به دست اوست راه را ببیند و طی کند.
بهشتیان به خدای سبحان عرض میکنند: ما آن نبودیم که بفهمیم کجا بیاییم، چه کنیم. نه تنها ما هدایت نمیشدیم، اصلاً ما قابل این نبودیم که خود به خود به اینجا بیاییم، «ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله» این ما کنا این نقش را دارد.
بنابراین بهشتیها هم سخنشان این است که میگویند: «و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله».
حضرت آیت الله جوادی آملی