شیعه آتشی(تنوری)
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج4، ص237(ابن شهرآشوب:588)
مأمون رِقّی نقل میکند: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت ای فرزند رسول خدا! شما رئوف و مهربان هستید. شما اهل بیت امامت هستید؛ چرا از حق خود دفاع نمىکنید با اینکه بیش از صد هزار شیعه آماده نبرد و شمشیر زن دارید؟
امام(ع) فرمود: «خراسانى بنشین، خوش آمدی». سپس به خدمتکار فرمود: «تنور را روشن کن!».
خدمتکار امام(ع) تنور را روشن کرد تا اینکه برافروخته شد. و امام(ع) رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: «داخل تنور شو!».
خراسانى با التماس گفت: ای آقای من، ای فرزند رسول خدا! مرا با آتش مسوزان. از من در گذر، خدا از تو بگذرد.
امام(ع) فرمود: «گذشتم».
در این هنگام هارون مکى وارد شد در حالیکه کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: «السلام علیک یا ابن رسول اللَّه».
امام(ع) فرمود: «کفش هایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین!».
هارون مکی، کفش هایش را انداخت و در داخل تنور نشست.
در این هنگام امام(ع) با مرد خراسانی شروع به صحبت کرد؛ مانند کسی که در خراسان بوده از جریانهاى آن منطقه خبر داد. سپس فرمود: «خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است».
خراسانی میگوید: به طرف تنور رفتم، دیدم هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته است. بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد.
امام(ع) فرمود: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا مىشود؟!»
خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست و این سخن را دوبار تکرار کرد.
امام(ع) فرمود: «به خدا یک نفر هم پیدا نمىشود، ما در زمانى که پنج نفر یاور نداریم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان وقت شناس تریم».
حَدَّثَ إِبرَاهِیمُ عَنْ أَبِی حَمزَةَ عَنْ مَأْمُونٍ الرَّقِّیِّ قَالَ:کُنْتُ عِندَ سَیِّدِیَ الصَّادِقِ ع إِذْ دَخَلَ سَهْلُ بْنُ حَسَنٍ الْخُرَاسَانِیُّ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَکُمُ الرَّأْفَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ بَیْتِ الْإِمَامَةِ مَا الَّذِی یَمْنَعُکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ حَقٌّ تَقْعُدُ عَنْهُ وَ أَنْتَ تَجِدُ مِنْ شِیعَتِکَ مِائَةَ أَلْفٍ یَضْرِبُونَ بَیْنَ یَدَیْکَ بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ ع اجْلِسْ یَا خُرَاسَانِیُّ رَعَى اللَّهُ حَقَّکَ ثُمَّ قَالَ یَا حَنَفِیَّةُ اسْجُرِی التَّنُّورَ فَسَجَرَتْهُ حَتَّى صَارَ کَالْجَمْرَةِ وَ ابْیَضَّ عُلْوُهُ ثُمَّ قَالَ یَا خُرَاسَانِیٌّ قُمْ فَاجْلِسْ فِی التَّنُّورِ فَقَالَ الْخُرَاسَانِیُّ یَا سَیِّدِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا تُعَذِّبْنِی بِالنَّارِ أَقِلْنِی أَقَالَکَ اللَّهُ قَالَ قَدْ أَقَلْتُکَ فَبَینَمَا نَحْنُ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَ هَارُونٌ الْمَکِّیُّ وَ نَعْلُهُ فِی سَبَّابَتِهِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ یَدِکَ وَ اجْلِسْ فِی التَّنُّورِ قَالَ فَأَلْقَى النَّعْلَ مِنْ سَبَّابَتِهِ ثُمَّ جَلَسَ فِی التَّنُّورِ وَ أَقبَلَ(فعل مقاربه) الْإِمَامُ یُحَدِّثُ الْخُرَاسَانِیَّ حَدِیثَ خُرَاسَانَ حَتَّى کَأَنَّهُ شَاهِدٌ لَهَا ثُمَّ قَالَ قُمْ یَا خُرَاسَانِیُّ وَ انْظُرْ مَا فِی التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَرَأَیْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَیْنَا وَ سَلَّمَ عَلَیْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع کَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً فَقَالَ ع لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً أَمَا إِنَّا لَا نَخْرُجُ فِی زَمَانٍ لَا نَجِدُ فِیهِ خَمْسَةً مُعَاضِدِینَ لَنَا نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ.
معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج20، ص261(آیت الله خویی):
أقول: دلت هذه الروایة على قوة إیمان هارونَ المکیِّ، و کمالِ انقیاده له ع، و لکن الروایة ضعیفة لا یُعتمد علیها.