قرآن و عترت

حدیث، فقه، تفسیر و ....

قرآن و عترت

حدیث، فقه، تفسیر و ....

هدف از راه اندازی این وبلاگ، نشر معارف قرآن و عترت در حد امکان و فرصت است؛ان شاء الله/ مسلم حیدری

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب با موضوع «سخن بزرگان» ثبت شده است

‍ حاکمان و مردم؛ حقوق بشر و شهروندی

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۲۹ ق.ظ

حقوق بشر، نفس نفیس وجود امیرالمومنین علیه السلام است...

حضرت آیت الله وحید خراسانی:

شاهنشاهی ایران، تمام دارایی و ثروت جهان در دستش بود، اما وقت افطار به نان جو و نمک افطار می‌کرد (لعلّ بالحجاز او الیمامة من لا طمع له بالقرص...)

برای این که مبادا سفره یک نفر در حجاز و در یمامه از سفره‌ او  رنگین تر باشد!

او احیا کرد حقوق بشر را؛ دنیا در قبضه‌اش بود. سبط پیغمبر را طلب کرد، سه دینار به سبط اکبر پیغمبر خاتم "صلّی الله علیه و آله" داد. یک حبشی سیاه رنگ را هم از آن طرف صدا کرد، سه دینار هم به دست او داد...

حقوق بشر این است که خودش با خدمتگزارش آمد میان بازار، آن وقتی که شاهنشاهی ایران در قبضه‌ او بود، رفت کنار دکّان بزازی؛ یک پیراهن کرباس خرید به چهار درهم، یک پیراهن کرباس به دو درهم.

آن پیراهن چهار درهمی را داد به خدمتکارش؛ آن پیراهن دو درهمی را خودش پوشید. خدمتگزار گفت: تو امیرالمؤمنینی، آن پیراهن را تو بردار. فرمود: تو جوانی، عمری برای تو گذشته مراعات حال تو أولی است...

مجری، محیی حقوق بشر در دنیا آن رادمردی است که قدم می‌زد، نگاه کرد: دید یک پیرمرد، گدایی می‌کند، تا گدا را دید، فرمود:

مگر در مملکتی که من حاکم آن هستم، گدا باید وجود داشته باشد؟ دست اندرکارها معذرت خواستند. گفتند: یا امیرالمؤمنین! این گدا نصرانی است.

تا این کلمه را شنید برآشفت، فرمود: در مملکتی که من حاکم آن هستم، از این نصرانی در جوانی استفاده کردید، در پیری ولش کردید. همان جا قدم برنداشت تا اسم پیرمرد نصرانی را در دفتر بیت المال با اسم خود فرزندش نوشت...

حقوق بشر آنجاست که شنید خلخال از پای یک دختریهودیه کشیده شده، گفت: اگر کسی آرزوی مردن کند جا دارد. آرزوی مرگ می‌کند که چرا در زیر بیرق حکومت او خلخالی از پای یک دختر یهودیه کشیده شده...

افسوس که اوّل المظلومین شناخته نشد. قیامت انسانیت، وجود او است...

آن روزی که دنیا در قبضه‌ی قدرت او بود و ذخائر عالم، قافله‌های شتر در بیت المال او خالی می‌شد خودش آبکشی می‌کرد.

از راه آبکشی آنچه در می‌آورد قوتی برمی داشت، بعد مازاد را، یک قسمت را شب، یک قسمت را روز، یک قسمت را آشکار، یک قسمت را پنهان انفاق می‌کرد تا این آیه عملی بشود:

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَموَالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۲۹
مسلم حیدری

سیاست پاک و تقوامدار(3)

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۲۶ ب.ظ

رهبر معظم انقلاب:

فقط سیاستمدار بی تقوا می تواند به مردم دروغ بگوید و تهمت بزند.

وقتی بنابر رعایت تقوا و رعایت اخلاق باشد، دست و زبان بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود می تواند همه چیز بگوید، خلاف واقع بگوید، تهمت بزند، دروغ به مردم بگوید، عهد را نقض کند و می‌تواند دلبستگی به دشمنانِ صراط مستقیم پیدا کند.

امیرالمؤمنین می فرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم این است که در روش امیرالمؤمنین، مکاری و حیله‌‌‌‌‌گری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.

رهبر معظم انقلاب؛ شرح خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۶
مسلم حیدری

سیاست پاک و تقوامدار(2)

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۵ ب.ظ

تقوا؛ مانع امیرالمومنین علیه السلام از مکر و فریب در سیاست

بحثی که در اطراف آن چند نکته‌‌‌‌‌‌ای عرض خواهم کرد، بحث سلوک سیاسی امیرالمؤمنین است.....در این سیاست‌‌‌‌‌ ورزی، امیرالمؤمنین یکی از خصوصیاتش این است: از مکر و فریب دور است. در یک جمله‌‌‌‌‌ای از حضرت نقل شده که: «لو لا التّقی لکنت ادهی العرب»؛ اگر تقوا دست و پای مرا نمی‌‌‌‌‌ بست، از همه‌‌‌‌‌ی آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم. یک جای دیگر در مقام مقایسه‌‌‌‌‌ی معاویه با خودش - چون معاویه به دَهاء و مکر در حکومت معروف بود - به حسب آنچه که نقل شده، فرمود: واللَّه ما معاویة بأدهی منّی»؛ معاویه از من زرنگتر نیست، منتها علی چه کند؟ وقتی بنای بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد، دست و زبانش بسته است. روش امیرالمؤمنین این است. تقوا که نبود، دست و زبان انسان باز است، میتواند همه چیز بگوید، خلاف واقع میتواند بگوید، تهمت میتواند بزند، دروغ به مردم میتواند بگوید، نقض تعهدات میتواند بکند، دلبستگی به دشمنانِ صراط مستقیم میتواند پیدا کند. وقتی تقوا نبود، اینجوری است.

امیرالمؤمنین میفرماید: من سیاست را با تقوا انتخاب کردم، با تقوا اختیار کردم این است که در روش امیرالمؤمنین، مکاری و حیله‌‌‌‌‌گری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد؛ پاکیزه است.

رهبر انقلاب؛ خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران۱۳۸۸/۰۶/۲۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۲۵
مسلم حیدری

دین حضرت محمد (ص) قبل از اسلام

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۱۷ ب.ظ

نظریات متعددی در پاسخ به این پرسش وجود دارد(۱) که مهمترین آنها عبارتند از:

1. پیامبر اسلامی به هیچ شریعتی عمل نکرده و پیرو هیچ دینی نبوده است.

2.   ایشان پیرو دین مسیحیت بوده است.

3. ایشان پیرو دین حضرت ابراهیم (ع) بوده است.

4. پیروی دین خود (اسلام) بوده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۱۷
مسلم حیدری

بعثت و تکمیل مکارم اخلاق

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ

آیا هدف از بعثت فقط به کمال رساندن مکارم اخلاق بوده است؟

سوال : پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در یکى از احادیث خود به صراحت مى فرماید: «من، تنها براى تکمیل مکارم اخلاق، مبعوث شده ام» (1)، آیا تنها مأموریت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود که مکارم اخلاق را به تکامل برساند؟

آیت الله سیدمحمد صادق روحانی:

 باسمه جلت اسمائه؛

 این حدیث تنها در صدد بیان اهمیت اخلاق و ابراز ناخشنودى از رذایل اخلاقى است و به دنبال منحصر کردن دین بر اخلاق نیست؛ زیرا بر اساس دیدگاه علماى بلاغت، حصر موجود در این روایت نه یک حصر حقیقى که یک حصر اضافى است.

 بر ایـن اساس معناى روشن حدیث مــذکور این است که بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) با هدف تکمیل فضایل اخلاقى در مقابله با کنار نهادن و به حاشیه راندن اخلاق، صورت پذیرفته است.

1.إنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارم الأخْلاقِ( بحارالانوار، ج 16، ص 210)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۱۷
مسلم حیدری

فلسفه بعثت؛ خداشناسی و خداپرستی- توحید(2)

دوشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ق.ظ

بعثت نبی اکرم در درجه‌ی اول، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریه‌ی فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسان ‌هاست؛ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرت‌های گوناگون را از زندگی بشر کوتاه نمودن. «لااله‌الاالله» که پیام اصلی پیغمبر ما و همه‌ پیغمبران است، به معنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روش‌های زندگی، قدرت ‌های طاغوتی و شیطان‌ ها نباید دخالت کنند و زندگی انسان ‌ها را دستخوش هوس ‌ها و تمایلات خود قرار دهند.

اگر توحید با همان معنای واقعی که اسلام آن را تفسیر کرد و همه‌ پیغمبران، حامل آن پیام بودند، در زندگی جامعه‌ مسلمان و بشری تحقق پیدا کند، بشر به سعادت حقیقی و رستگاری دنیوی و اخروی خواهد رسید و دنیای بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان. دنیا در دید اسلام، مقدمه و گذرگاه آخرت است. اسلام دنیا را نفی نمیکند؛ تمتعات دنیوی را منفور نمی ‌شمارد؛ انسان را با همه‌ی استعداد ها و غرایز در صحنه‌ی زندگی، فعال می ‌طلبد؛ اما همه‌ اینها باید در خدمت تعالی و رفعت روح و بهجت معنوی انسانی قرار گیرد تا زندگی در همین دنیا هم شیرین شود. در چنین دنیایی، ظلم و جهل و درنده‌خویی نیست و این کار دشواری است و به مجاهدت احتیاج دارد و پیغمبر این جهاد را از روز اول آغاز کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۲۱
مسلم حیدری

وجود مقدس موسی بن جعفر(ع) بلای سنگینی را تحمل کردند تا شیعیان نجات پیدا کنند و بخشی از عمر شریفشان در زندان سپری شده؛ آن هم زندان های سختی که نمور و نمناک و  حفره های زیرزمینی بوده؛ به طوری که شب و روز در آنجا تشخیص داده نمی شد. تعبیری که در زیارت جامعه ائمة آمده این است: «وَ مُکَبَّلٍ فِی السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالحَدِیدِ أَعضَاؤُه». تعبیر نیست فقط ساق پا، بلکه استخوان های حضرت و عضوعضو حضرت نرم شده بود..."

بلای معصومین (ع) ‌فقط ترفیع درجه و گاهی تدارک اشتباه یارانشان است. در باب امام موسی بن جعفر (ع) هست که دوستان حضرت لغزشی کرده بودند؛ ایشان فرمودند: من مخیر شدم که خودم یا شیعیانم رنج و بلای لغزش را بکشند، و من بر خودم انتخاب کردم (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ‏ عَلَى الشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ‏ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی‏). آن ابتلای عظیم امام موسی بن جعفر (ع)، یک چهره اش تحمل بلائی بود که می خواست به شیعیان شان برسد و حضرت سپر شدند؛ و الا خودشان ترک اولی هم نداشتند...

بلائی که انسان‌ها تحمل می‌کنند معمولا مطهِّرشان است ولی بلای معصومین (ع) آن قدر ظرفیت دارد که هم برای معصوم ترفیع درجه می آورد و هم دیگران را پاک می کند. مثل حضرت یوسف صدیق که با تحمل رنج و بلائی که کشید هم خودش ترفیع درجه پیدا کرد و نبی شد، هم کل مصر را از فقر و کفر نجات داد. ابتلائات معصومین (ع) هم ترفیع درجه برای خودشان است هم وسیله شفاعت و هدایت قلوب و دستگیری دیگران است.

نبی اکرم (ص) با بلای سید الشهدا (ع) قلوب را از شیطان نجات می دهند و به طهارت می رسانند. این خاصیت بلای اولیای خدا است". (محرم۱۴۳۵ق)

استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری(@ostadmirbaqeri)

واژه شناسی مکبل، کبل. رضَ:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۲۹
مسلم حیدری

مدفن و مزار حضرت زینب علیها السلام

جمعه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱ ب.ظ

حاجی تاج، واعظ معروف که منبرهای عجیبی در ایران می‌رفت، در زمان خود او از او نقل کردند: در زینبیه [مصر] اقامت نموده و منزل کرده بودم، گفتم: خوب است در حرم بمانیم؛ کلیددار حرم را دیدم و کلید را از او گرفتم و شب را در حرم ماندم... تا اینکه می‌گوید: شنیدم سه بار گفته شد: هذا قَبْرُ زَینَب بِنْتِ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ الْمُکناةِ بِأُم کلْثُومٍ؛ اینجا قبر زینب، دختر امیرالمؤمنین است، که کنیه‌اش ام‌کلثوم است.

البته حضرت زینب سلام‌الله‌علیها که کنیه‌اش امّ‌کلثوم است، غیر از امّ‌کلثومی است که در مدینه با پسرش در یک قبر مدفون است؛ زیرا به فرمان یزید بین ایشان و شوهرش جدایی انداختند، چون عامل یزید می‌ترسید که اهل مدینه با بودن حضرت زینب در آنجا شورش کنند، لذا حضرت زینب علیهاالسلام به اجبار یا با اختیار خود مصر را اختیار کردند. به مصر رفتند و مدفن ایشان در مصر است.

سؤال: چرا حضرت زینب به جای مصر، کربلا را اختیار نکردند؟

جواب: زیرا کربلا در آن زمان هنوز آباد و مسکونی نبود، هر چند در روایت امام سجاد علیه‌السلام آمده است که فرمود: «گویا می‌بینم که در زمین کربلا قصر، دکان و بازار برقرار شده است و زوار از نواحی مختلف برای زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌آیند!». 

📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۲۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۲۱
مسلم حیدری

احتجاج حضرت فاطمه و یک استدلال متین

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ب.ظ

پیروزی و شکست جنبش فاطمی (۲)

استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر:

جنبش فاطمی به یک معنا شکست خورد و به معنای دیگر پیروز شد...

پیروزی مبارزه فاطمه از این جهت بود که حقیقت را به نیرویی توانمند مجهز نمود و به توان جاودانگی آن در میدان کارزار مکتبی، توانی تازه افزود. او این پیروزی را به طور کلی در همه آن حرکت و به طور ویژه در گفت‌ وگوی با صدیق و فاروق هنگام دیدار خاص آن دو تن با وی به ثبت رساند، آن گاه که به آن دو گفت: «آیا اگر سخنی از رسول خدا صلی‌الله ‌علیه ‌وآله‌ و سلم برایتان نقل کنم، آن را صحیح می شمارید و به آن عمل می‌کنید؟» گفتند: «آری.» گفت: «به خداوند سوگندتان می دهم! آیا از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌ وآله ‌و سلم نشنیدید که فرمود: خشنودی فاطمه از خشنودی من و خشم او از خشم من است. پس هر که فاطمه را دوست بدارد، با من دوستی ورزیده و هر که او را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته و هر که وی را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است؟»(1) آن دو گفتند: «آری؛ این سخن را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه ‌وآله ‌و سلم شنیده‌ایم.» فاطمه گفت: «پس خدا و فرشتگانش را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین ساختید و خشنودم نکردید و هر گاه به دیدار رسول خدا صلی‌ الله ‌علیه‌ و آله ‌و سلم روم، نزد وی از شما دو تن گلایه خواهم نمود»(2).

این گفتار فاطمه نشان می دهد که وی تا چه میزان اهتمام داشت که اعتراض خود به آن دو طرف دعوا را تحکیم و تثبیت نماید و خشم و کینه‌اش را نسبت به آن دو آشکار سازد. هدف او از این اهتمام این بود که از این مبارزه به نتیجه‌ای دست یابد که ما در صدد بررسی آن و دستیابی به دیدگاهی خاص درباره آن نیستیم؛ زیرا این سخن از قلمرو عنوان این بحث بیرون است و نیز شأن خلیفه را برتر از آن می شمریم که با او وارد چنین مناقشاتی شویم. ما این سخن را فقط از آن روی می نگاریم که اندیشه‌ های فاطمه علیها‌السلام و دیدگاه او را توضیح دهیم. او بر این باور بود که رهاوردش از این مبارزه، پیروزی قطعی با معیار عقیده و دین بود. مقصودم آن است که صدیق با خشمگین کردن فاطمه، سزاوار خشم خدا و رسولش شد و با آزار دادنش آن دو را آزرد؛ زیرا خدا و رسولش با خشم او به خشم می آیند و با رنجش وی رنجیده می شوند. این همان است که در سخن صحیح پیامبر به تصریح آمده است. بدین سان، روا نبود که وی خلیفه خدا و رسولش باشد؛ چرا که خداوند فرموده است:

«وَمَا کانَ لَکمْ أنْ تُؤْذُواْ رَسُولَ اللهِ وَلاَ أنْ تَنْکحُواْ أزْواجَهُ مِن بَعْدِهِ أبَداً إنَّ ذَلِکمْ کانَ عِندَ اللهِ عَظیماً؛  شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقاً نباید زنانش را پس از مرگ‏ او به نکاح خود درآورید؛ چرا که این نزد خدا همواره [گناهی‏] بزرگ است» (احزاب: ۵۳)

«إنَّ الَّذِین یؤْذُون اللهَ وَرَسُولهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَأعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً؛ همانا آنان که خدا و رسولش را بیازارند، خداوند در دنیا و آخرت لعنتشان کند و برای ایشان عذابی خوار کننده فراهم سازد» (احزاب: ۵۷)

«وَالَّذِینَ یؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ؛ آنان که رسول خدا را بیازارند، ایشان را عذابی دردناک است» (توبه: ۶۱».

«یا أیها الَّذین آمنوا لاَ تَتَوَلَّواْ قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ؛ ای ایمان آوردگان! سرپرستی مردمی که خداوند بر آنان خشم گرفته را بر خود نپذیرید» (ممتحنه: ۱۳».

«ومَنْ یحلِلْ عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هوی؛ هر که خشم من بر او فرود آید، در ورطه هلاکت افتاده است» (طه: ۸۱)».

1. صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳، باب ۴۳، حدیث ۲۳۲.

2. صحیح بخاری، ج۵، ص۵؛ و ج۶، ص۱۹۶.

فدک در تاریخ (در دست انتشار)

کانال تلگرام پژوهشگاه تخصصی شهید صدر:

🆔 https://telegram.me/shahidsadr

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۰
مسلم حیدری

تمثیلی برای عقل و وحی

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۰۵ ق.ظ

عقل چراغ است و وحی صراط مستقیم

هرگز انسان با چراغ به مقصد نمی‌رسد. چراغ باید راه را ببیند، بگوید این راه است. انسان راه را طی کند به مقصد برسد. هرگز انسان با عقل به بهشت نمی‌رود.

عقل یک نورافکن قوی است؛ که وحی را می‌شناسد، می‌گوید این وحی، بگیر و اطاعت کن. وحی می‌شود صراط مستقیم و عقل می‌شود نورافکن قوی، این نورافکن آن صراط را می‌شناسد و به دیگران می‌شناساند، می‌گوید این راه و این را طی کنید که اگر وحی نباشد و صراط نباشد عقل به مقصد هرگز نمی‌رساند.

یک کسی که یک نورافکن قوی در پای کوه در دست دارد، چون از دامنه ی کوه و سینه ی‌ کوه تا قلهٴ‌ کوه راهی نیست، هرگز کسی که نورافکن قوی در دست دارد به بالای کوه نمی‌رسد، چون «راه» نیست.

این نورافکن فقط سنگلاخ ها را نشان می‌دهد؛ آن کلوخ ها را نشان می‌دهد؛ آن تپه‌ها و درّه‌ها را نشان می‌دهد. این جا که راه نیست. با چراغ کسی به مقصد نمی‌رسد. چراغ راه را نشان می‌دهد. باید یک راهی باشد که چراغ راه را تشخیص بدهد و کسی که چراغ به دست اوست راه را ببیند و طی کند.

بهشتیان به خدای سبحان عرض می‌کنند: ما آن نبودیم که بفهمیم کجا بیاییم، چه کنیم. نه تنها ما هدایت نمی‌شدیم، اصلاً ما قابل این نبودیم که خود به خود به اینجا بیاییم، «ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله» این ما کنا این نقش را دارد.

بنابراین بهشتیها هم سخنشان این است که می‌گویند: «و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله».

حضرت آیت الله جوادی آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۰۶:۰۵
مسلم حیدری